اخلاق و رفتار سیاسی امام رضا ع
اخلاق و رفتار سیاسی امام رضا
علم و دانش امام رضا علیه السلام در رفتار و گفتار و اخلاق ایشان تجلی داشت. وقتی انسان به شرایط جامعه آن روز و بروز حوادث، تنش ها و مخالفت های مردم مسلمان آگاهی داشته باشد و همزمان افکار و نیات حکام عباسی برای کنترل جوامع اسلامی و همسو کردن مردم با حکومت وقت را مطالعه و ارزیابی نماید، آنگاه حرکات و سکنات، اخلاق و رفتار و گفتار امام رضا علیه السلام را در آن شرایط حساس، بسیار دقیق، مدبرانه ، عالمانه و همراه با دانش عمیق سیاسی خواهد یافت. یکی از زوایای مواضع امام علیه السلام تدبیر و دوراندیشی سیاسی بوده که در گفتار و اخلاق سیاسی امام علیه السلام به خوبی مشهود است. درایت وا تخاذ مواضعی بسیار عالمانه برای تنویر افکار عمومی اعم از قوم و عشیره خود خواص جامعه و عموم مردم از نکات برجسته دوران امامت امام رضا علیه السلام است از سویی دیگر مواضعی برگرفته از حکمت در برابر سیاست های شیطانی و مکرآمیز حاکم وقت (مامون) حکایت از احاطه امام به اوضاع جامعه و نیز نیات ناپاک مامون و همچنین بهره مندی امام علیه السلام از علوم و فنون لازم در مواجهه با ناهنجاری های اجتماعی و حکومتی است. منطق رهگشای امام علیه السلام برای هدایت افکار عمومی و کلام رسای امام برای ایجاد جامعه ای همسو و هم صدا با قرآن و عترت و اخلاق و رفتار امام علیه السلام برای جهت دهی و هدایت افراد جامعه در نیل به حاکمیت ولایت و امامت برای رهبری امت اسلام و رفتار و گفتار حکیمانه امام در برابر سلطان جائز و خدعه گر، گویای ژرف اندیشی، علم ودرایت و شایستگی و لیاقت آن امام عزیز است.
در زمان امامت امام رضا علیه السلام می توان نوع برخورد امام (ع) در تبیین چهره باطل حاکمیت مامون و نیز حق حاکمیت امامت شیعه را به چهار قسمت تقسیم کرد که ذیلا به اختصار به آنها اشاره می شود؛
۱ قوم و عشیره امام علیه السلام
به نقل کتب تاریخی وقتی امام رضا علیه السلام مجبور به حرکت به سوی خراسان شد قبل از مهاجرت اقوام و عشیره خود را جمع نمود و با اشاره به سفر خود به خراسان و اشاره به عدم مراجعت به مدینه و غربت و شهادت خود هم دیگران و هم حضرتش گریستند و این حادثه از جهاتی قابل بررسی است؛
الف) این سفر با سفر امام حسین علیه السلام از این حیث که انتهای سفر با شهادت آن بزرگواران همراه بود شباهت دارد، این مهم چه در نهضت امام حسین (ع)، چه در مهاجرت امام رضا (ع) از اینکه با علم به شهادت آغاز شد، حائز اهمیت است.
ب) اقوام و عشیره حضرتش بدانند که این دعوت و فراخوانی مامون که به ظاهر برای ارادت و علاقه به حضرتش بود چیزی جز حلیه و نیرنگ نیست و هدف اصلی حاکمیت، حصر امام و حذف جایگاه امام در عرصه سیاسی و اجتماعی است. اینکه نزدیکان امام (ع) بدانند که احترامی در کار نیست بلکه هدف مامون کنترل امام و از میان برداشتن قدرتی بزرگ در برابر حاکمیت باطل است.
ج) این محفل، کراهت امام از این سفر و اعتراض او به حاکمیت وقت را بیان می نماید و نیز می فهماند این حاکمیت در تعارض با فرزندان رسول خدا (ص) است و مهمتر اینکه عده ای می پندارند که امام علیه السلام برای معاونت و کمک مامون اقدام به مهاجرت به سوی خراسان نمود. چه بسا این حرکت آگاهی بخش از سو ی امام رضا (ع) نبود عده ای از نزدیکان امام نیز از عمق ماجرا باخبر نبوده و متاثر از حرکت ظاهری مامون می شدند و او را می ستودند و حاکمیت او را مشروع می دانستند.
۲ حکومت مامون
زمانی که امام رضا علیه السلام به مرو مرکز خلافت مامون رسید، مامون با طرح های خود در صدد مشارکت امام در خلافت و حکومت خود شد امام نیز از پذیرش آن امتناع می کرد، ابتدا به ظاهر در جهت واگذاری حکومت به امام رضا (ع) برآمد و اظهار داشت: “من چنین مصلحت دیدم که خود را از خلافت عزل و حکومت را به تو واگذار کنم.” امام (ع) فرمود: اگر حکومت حق تو است و خداوند آن را برای تو قرار داده تو حق نداری حکومتی که خدا برای تو مقرر داشته به دیگری واگذار کنی، و اگر این خلافت و حکومت از آن تو نیست چگونه می خواهی آن را به من ببخشی؟”
این گفتگوی مستدل امام (ع) نقشه شیطانی مامون را نقش بر آب کرد و به او فهماند که نه تو از جانب خدا حاکمی و نه حق چنین واگذاری را خدا به تو داده به عبارت دیگر یعنی تو خود بهتر می دانی که حکومتی که خدا واگذار کرده به چه کسی واگذار شده و این بخشش ظاهری هرگز موجب فریب کسی که هم حق حاکمیت را و هم حیله تو را می داند نخواهد شد.
این پیشنهاد مامون به امام همراه با پافشاری و تکرار بود طی مدت دو ماه این پیشنهاد تکرار شد اما امام علیه السلام قاطع و مصمم از پذیرش آن خودداری می نمودند.
شاید یک سوال مطرح شود و آن اینکه حالا که زمینه حکومت ائمه (ع) فراهم شده چرا امام رضا علیه السلام از پذیرش آن سرباز زد؟ اما با اندک تاملی، منطق با درایت امام علیه السلام را خواهیم پذیرفت چرا که امام با کدام زمینه، با کدام نیرو، با کدام افراد مورد اعتماد به حکومت مدنظرش خواهد رسید؟ قطعا مامون با آن نیت خود جزء سران حکومت امام خواهد شد و هر عمل و نیرنگ و خیانتی که انجام دهد در سایه حکومت فرزند رسول خدا (ص) به آن مشروعیت می بخشد و مهمتر آنکه حمایت مومنین و شیعیان را که سرمایه بزرگی برای حکومت به حساب می آمد همیشه با خود خواهد داشت و دیگر هیچ تهدید اجتماعی را به صورت نهضت و یا شورش علوی احساس نخواهد کرد.
بهترین سوال این است که آیا در صورت زمامداری امام علیه السلام مامون خود مهمترین تهدید برای حکومت وی نبود؟! آیا آنچه در زمان مامون گذشت که در نهایت به شهادت امام رضا علیه اسلام منجر شد گواه محکمی بر این مدعا نیست؟
مامون پس از آنکه از این نقشه مایوس شد درصدد برآمد بهر شکل ممکن او را در کنار حاکمیت خود به عنوان سندی معتبر و مشروع نگهدارد. لذا طرح ولایت عهدی امام رضا (ع) را مطرح ساخت اما چه کسی است که نداند انگیزه مامون از این نقشه چیست؟ لذا امام با علم و تدبیر درصدد مخالفت برآمد آنقدر مخالفت کرد که تهدید به قتل شد و مجبور به پذیرش این امر گردید.
اما شرایط امام برای پذیرش ولایت عهدی برای هر انسان بینا و اهل دانش و درایت از هر مخالفتی گویاتر است. امام فرمود به شرطی ولایت عهدی را می پذیرم که در عزل و نصب کسی دخالت نداشت باشم دخالت در امور حکومتی نکنم و رسمی را بر ندارم و سنتی را جایگزین نکنم مامون که فقط حضور امام را برای حکومت خود غنیمتی بزرگ می دانست شروط امام را پذیرفت. در این پذیرش، امام (ع) هرگز در تصمیمات سلطه طلبانه مامون همراه نیست یعنی در چینش نیرو و انتخاب وزرا و کارگزاران دخالتی نخواهد کرد یعنی مطلبی را به عنوان دستورالعمل نخواهد گفت که سند مشروعیت حکومت وقت گردد یعنی به عنوان حفظ جان خود و تقیه ولایت عهدی را پذیرفت در واقع موضع امام (ع) یعنی این حکومت به حال خود رهاست و سندی از اسناد آن و عملی از اعمال ان مورد تائید نیست.
یک انسان موحد و الهی چگونه می توانست حرف و مخالفت خود را در برابر حکومتی نظیر مامون بهتر از رفتار و موضع گیری امام رضا علیه السلام ثابت کند؟ آیا این ذکاوت و علم و درایت امام در برابر حیله و نیرنگ مامون قابل تحسین و تقدیر نیست؟ اگر مردم مسلمان آن زمان از هوش و درایت نسبی برخوردار بودند (با توجه به رهنمودهایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد) آیا نمی توانستند خواسته امام خود را بشناسند و در صدد تحقق خواسته های امام برحق خود برآیند و حقوق آنها را بفهمند و آن را اعاده کنند؟
۳ عموم مردم
اخلاق و رفتار و گفتار امام که سر شار از حکمت و دانش بود می توانست برای مردم آن زمان نسخه درمانی در امر حکومت و رهبری باشد اما شاید مردم یا از درک و فهم کلام و منظور امام عاجز بودند یا آنقدر در راحت طلبی و آ سایش دنیوی عوطه ور بودند که هرگونه زحمتی را برخود ناروا می دانستند و به آسایش ظاهری و زندگی دنیوی در کنار متظاهران دینی و منافقان در عرصه حکومت راضی بودند.
نوع کلمات و مواضع امام و جملاتی که از سوی آن حضرت برای هدایت جامعه اسلامی آن زمان بیان می شد هرگونه ابهام و ناآگاهی در بین مردم را منتفی می گرداند چرا که بیان و جملات امام (ع) نقطه ابهام و جای سوالی در زمینه وظیفه شیعیان و تشخیص حکومت سالم و غیر سالم باقی نمی گذارد امام (ع) در حدیث معروف سلسله الذهب در نیشابور زیباترین و رساترین جمله را در تعیین وظیفه موحدان بیان فرمود: “کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی” سپس بعد از تاملی فرمود: “بشر وطها وانا من شروطها.” یعنی راه رسیدن به وحدانیت و خداپرستی جز از میسر ما میسر نیست. یعنی ماییم که مسلمان بودن را معنی می بخشیم ماییم که انسان مومن را به ایمان کامل می رسانیم به عبارت دیگر نفی بت پرستی و رسیدن به حصار محکم خداپرستی در سایه ولایت و امامت ما ممکن و عملی خواهد بود. شنوندگان و نویسندگان این حدیث را شنیدند و نوشتند اما چه کردند؟
امام علیه السلام در روایتی برای آنکه خط خود و دشمنانش را جدا کند و وظیفه شیعیان را در این مهم تبیین کند می فرماید: شیعتنا المسلمون لامرنا الاخذون و بقولنا المخالفون لاعدائنا فمن لم یکن کذالک فلیس منا. پیروان ما دستورات ما را می گیرند و به کار می بندند و با دشمنان ما مخالفند و کسی که چنین نباشد از ما نیست.
در روایتی دیگر می فرماید: من واصل لنا قاطعا او قطع لنا و اصلا او مدح لنا عایبا او اکرم لنا مخالفا فلیس منه. یعنی هرکه به دور شده از ما نزدیک شود و یا از بستگان ما دوری کند یا کسی را که به ما عیب می بندد ستایش کند یا دشمن ما را اکرام نماید از ما نیست و ما هم از او نیستیم.
معلوم نیست شیعیان در عصر امام رضا علیه السلام چگونه رفتاری داشتند که حضرتش برای تنویر افکار عمومی چنین جملاتی را بیان می کند؟ ظاهرا برای شیعیان و پیروان حضرتش دوستی با هر کس و دشمنی با هر کس مهم نبوده و مهمتر آنکه جایگاه امامت شیعه و دشمنانشان چندان روشن نبوده است یا اینکه امام علیه السلام از اینکه شیعیان به حکومت وقت ابزار علاقه و دوستی می کنند و چندان موقعیت امامت شیعه را بر نمی تابند اینگونه دردمندانه سخن می گوید. دو کس که از یک محل و ولایت به خراسان رفته به خدمت امام رضا علیه السلام می رسند تا حکم نمازشان را بدانند حضرت می پرسند شما برای چه امری به اینجا آمدید؟ یکی می گوید برای دیدن مامون به اینجا آ مده و دیگری می گوید برای زیارت شما بدینجا آمده ام. امام علیه السلام می فرماید: شما که به دیدن من آمده اید نمازتان قصر(شکسته) است و شمایی که برای دیدن مامون آمدید نمازتان تمام. سوال می کنند چرا؟! امام رضا (ع) می فرماید: برای آنکه دیدن و تقویت مامون معصیت است و کسی که سفرش برای معصیت باشد نماز او تمام است.
گرچه در تاریخ همه مواضع و بیانات امام علیه السلام روشن نیست و بعضا روایتی از این دست نقل شده است اما این خود گواه معتبری است بر اینکه امام چه رنجی می بردند از دستگاه خلافت مامون و چه رنج مضاعفی می بردند از مومنین و مسلمانان و شیعیان. اگر جملات امام و نگاه ایشان را به شیعیان خوب بررسی کنیم نوعی اعتراض و گلایه از رفتار شیعیان که مبتنی بر دوستی و محبت واقعی با حضرتش نبوده مشاهده می شود.
امام رضا علیه السلام در روایتی می فرماید: اعلموا انکم لاتشکرون الله تعالی بشی، بعدالایمان باالله و بعد الاعتراف به حقوق اولیا الله من آل محمد رسول الله (ص) احب الیه من معاونتکم لاخوانکم المومنین علی دنیا هم.
امام علیه السلام در ضمن این حدیث اشاره به حقوق ائمه علیهم السلام می نماید. آن هم بعد از ایمان به خدای بزرگ. امام (ع) اگر یک شیوه حسنه را تبلیغ و تبیین می فرماید آن را بعد از ایمان به خدا و بعد از شناخت حقوق ائمه علیهم السلام مطرح می فرمایدو این نشانگر اهمیت موضوع شناخت حقوق ائمه ( ع) است.
و از طرفی بیانگر این نکته است که این مهم چندان مورد توجه مومنین نبوده که اینگونه بدان تاکید می نماید اما با همه این تاکیدات شیعیان چقدر به سمت حضرتش حرکت کردند، چقدر عمق مطالب جضرتش را فهمیدند و چقدر خود را با خواسته های حضرتش همراه کردند؟
۴ خواص جامعه
عبدالعزیز بن مسلم در مرو به همراه امام رضا علیه السلام در مسجد جامع مطالبی را نقل می کند می گوید وقتی به خدمت حضرتش رسیدم و اظهار نظر مردم را درباره امامت بازگو کردم امام تبسمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم نادانند و در دین خود فریب خورده اند. بعد اشاره به اکمال دین که با امامت صورت گرفت و سپس جایگاه امامت را از دیدگاه قرآن کریم بیان نمود و سپس فرمود: ان الا مام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمومنین. الا مام اس السلام النامی و فرعه السامی با الامام تمام الصلوه و الزکات و الصیام و ... می فرماید: امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنان است امام بنیاد اسلامی نامی (افزون شو) و فرع برازنده آن است به وسیله امام نماز، زکات، روزه و ... درست می شود و ...
بعد می فرماید: هیهات هیهات، خردها گمند و خاطره ها سرگردان و ...
سپس ضمن جملاتی می فرماید: آیا کسی که به حق رهبری می کند سزاوار است که پیروی شود یا کسی که به حق عمل نمی کند؟ چگونه قضاوت می کنید؟ و ...
اگر انسان جملاتی را که امام رضا علیه السلام در خصوص امامت در این گفتار بیان داشته، به دقت مطالعه کند می بیند گرچه حقیقتی را بیان می کند اما در واقع درد دل خود را می گوید رنج و آزاری را که از بدفهمی و کج فهمی مردم می برد بیان می کند و در واقع حقیقت انحراف مردم آن زمان را که موجب پایمال شدن حقوق ائمه علیهم السلام گردید بازگو می کند.
چقدر از اهل علم و خواص که گرداگرد امام رضا علیه السلام بودند درصدد نشر معارف امامت برآمدند؟ چقدر برای روشن شدن حقایق پنهان امامت تلاش کردند؟ چقدر امام را در مسیر احیای امامت واقعی یاری رساندند؟ آیا این جملات امام (ع) نوعی شکوائیه از فهم و درک و همت مردم نیست؟ آیا این اعتراضی به انتخاب خلیفه توسط مسلمین نیست؟ آیا خراسان اکثرا از شیعیان و علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت نبودند؟ چرا امام بر حق را منزوی نمودند و خلیفه غاصب را امیرالمومنین خواندند؟ آیا غربت امام رضا علیه السلام به خاطر بعد مسافت از مدینه بود یا اینکه غربت واقعی امام علیه السلام در بین پیروان و شیعیان خود بود؟
اخلاق و رفتار و گفتار سیاسی امام مهمترین چراغ راهنما برای شیعیان بود که به درستی از آن استفاده نشد.
منابع و ماخذ:
ارشاد شیخ مفید- تحف العقول- سیره پیشوایان- علی بن موسی امام رضا- میزان الحکمه- اصول کافی و صفات شیعه شیخ صدوق
منبع: روزنامه رسالت