درباره
امام حسین اصلاح طلب بزرگ
مقدمه
واژه اصلاحات، مفهومی گسترده دارد، هنگام تعریف این واژه، میتوان از آن توصیف میزان اصلاحات و مقصد و مقصود را فهمید.
امام حسین(ع) مخالفت خود با حکومت یزید و خروج از مدینه را گام اصلاحی
نامید و عملاً اصلاحات در جامعه دینی را آغاز نمود. در این جا به چند نکته
باید توجه شود:
ابتدا باید دانست که اصلاحات در برابر افساد (تخریب) انحراف و کج روی است وبرای اصلاح جامعهای چند چیز ضروری است: فهم دقیق از انحراف و چگونگی برخورد با آن و سپس معیار و محور و هم چنین ابزار اصلاحات.
امام حسین(ع) در عصر خود از دانش بسیار بالایی در تشخیص انحراف و کجروی در حکومت و جامعه برخوردار بود. اگر به ابعاد (بیان) امام در مسائل حکومت (جامعه) و روحیات مردم آن زمان توجه شود، کوچکترین نقصی در فهم امام از جامعهشناسی (مردمشناسی) دینشناسی و حکومت نمیتوان یافت. امام این فهم دقیق (حرکت اصلاحی) را آغاز نمود که ابزار آن امر به معروف و نهی از منکر، طریقه و روشاش سنت پیامبر(ص) و علی(ع) و لازمهاش پایداری و استقامت و شهادت است:
«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید الی امر بالمعروف و نهی المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب(ع)».
ابتدا باید دانست که اصلاحات در برابر افساد (تخریب) انحراف و کج روی است وبرای اصلاح جامعهای چند چیز ضروری است: فهم دقیق از انحراف و چگونگی برخورد با آن و سپس معیار و محور و هم چنین ابزار اصلاحات.
امام حسین(ع) در عصر خود از دانش بسیار بالایی در تشخیص انحراف و کجروی در حکومت و جامعه برخوردار بود. اگر به ابعاد (بیان) امام در مسائل حکومت (جامعه) و روحیات مردم آن زمان توجه شود، کوچکترین نقصی در فهم امام از جامعهشناسی (مردمشناسی) دینشناسی و حکومت نمیتوان یافت. امام این فهم دقیق (حرکت اصلاحی) را آغاز نمود که ابزار آن امر به معروف و نهی از منکر، طریقه و روشاش سنت پیامبر(ص) و علی(ع) و لازمهاش پایداری و استقامت و شهادت است:
«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید الی امر بالمعروف و نهی المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب(ع)».
امام حسین اصلاح طلب بزرگ
بررسی قیام و نهضت امام حسین(ع) از زوایای مختلف امری است ممکن و لازم،همان طور این که تاکنون بسیاری از نویسندگان و گویندگان بدان پرداختهاند. یکی از ارکان نهضت امام حسین(ع) ـ همان گونه که در گفتار و روش آن امام همام میباشد ـ اصلاح طلبی در جامعه دینی است. بررسی واژه اصلاحطلبی در نهضت امام حسین(ع) ازآن جهت حائز اهمیت است که بسیاری از افراد امروز با شعار اصلاحطلبی با انگیزهها و سلیقههای شخصی و گروهی در صدد بهرهبرداری از آن برای رواج نوعی تسامح و تساهل و به فراموشی سپردن ارزشها به ویژه ارزشهای حاکم بر نهضت بزرگاصلاح طلب کربلا میباشند. اینک به و اختصار چگونگی اصلاحطلبی در نهضت امامحسین(ع) را بررسی میکنیم.
اصلاح طلبی
واژه اصلاحطلبی بیشتر در جایی بکار گرفته میشد که انسان، انحراف و کج روی و خلاف مصالح مردم را در جامعه ببیند و براساس مسئولیت و نیاز، به تبیین اصلاحات و اقدام عملی مبادرت ورزد.
اساس کار در امر اصلاحطلبی ریشههای فکری و باورهای اعتقادی است، لذا اصلاحطلبی در هر جامعهای متوجه گرایش اصلاح طلبان میباشد که چرا و چگونه و باکدام ابزار به اصلاحطلبی اقدام میکنند؟
اصلاح طلبی سرآغاز نهضت امام حسین
امام حسین (ع) پس از امتناع از بیعت با حکومت یزید بن معاویه و اعتراض بهحکومت وی عزم به خروج از مدینه نمود. قبل از خروج وصیتی نوشت و به برادرش محمد حنفیه سپرد. وصیتنامه امام حسین (ع) حاوی نکتههای بسیار عمیق و با ارزشی است که بندبند آن، حقیقت نهضت امام حسین(ع) را روشن میسازد.
امام حسین (ع) در این وصیتنامه با نفی هرگونه خودخواهی، خوشگذرانی، فساد و تباهی و ستمگری ـ برای خروج از مدینه و مخالفت با بیعت و حکومت یزید ـ انگیزه اولیهاش را چنین میفرماید:
«انّما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امة جدی...». خروج من فقط برای اصلاحطلبی در امور امت جدم پیامبر (ص) است».
با این بیان به خوبی روشن میشود:
1ـ خروج امام برای فرار از بیعت نبوده است؛
2ـ خروج امام صرفاً به منزله عدم بیعت و اعتراض به دستگاه خلافت یزید نبوده است؛
3ـ امام مفسدهای را در جامعه اسلامی احساس نمود و براساس آن در صدد اصلاح آن بر آمد و لذا برای جلوگیری و مقابله با انحراف و مفسده در جامعه دینی راه خروج و حرکت از مدینه را در پیش گرفت؛
4ـ خط و مشی امام حسین (ع) همان سیره پیامبراکرم (ص) و روش پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب بوده است. بسی روشن است که حرکت امام حسین (ع) در امتداد خط اصلاحطلبی در فرمان پیامبراکرم(ص) و علی ابن ابیطالب بوده است؛
شعار مهم اصلاح طلبی امام حسین
امام حسین(ع) در حرکت خود به دو نکته مهم اشاره فرمود:
1ـ «اُرِیدُ اَنْ آمرِ بِالمَعْرُوف وَ انهی عَنِ المنکر؛ میخواهم برای اصلاح جامعه امر به معروف و نهی از منکر نمایم».
2ـ «و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی ابن ابیطالب؛ به سبک و روش جدم پیامبراکرم(ص) و پدرم علی(ع) عمل میکنم. تأکید بر سیره پیامبر(ص) تضمین کننده سلامت راه و برخورد با کسانی بود که تحت عنوان دین از حقیقت دین فاصله و در ضلالت مهلک تحریف و بدعت قرار گرفته بودند.
عنصر امر به معروف و نهی از منکر نیز به دو رکن مهم جامعه توجه داشت:
1ـ حکومت؛
2ـ مردم و افراد جامعه آن زمان.
در حقیقت طرح امر به معروف و نهی از منکر امام، جنبه اجتماعی و حکومتی داشت، گرچه در برخورد با افراد مطرح آن زمان حقایقی از دین و جامعه را بیان میفرمود.اما اگر به زوایای سخن و کلام امام(ع) خوب توجه شود، در مییابیم که انگیزه امام (ع) اصلاح امور جامعه و حکومت بوده است. امام حسین (ع) درصدد دعوت به معروف؛ یعنیدعوت به دین خدا و پذیرش حاکم عادل و امام مسلمین بود. معروف فراموش شده در آنزمان، امامت بحق مسلمین بوده و امام (ع) بارها افراد جامعه را به همراهی و توجه به خود دعوت نمود، اما مردم با کج فهمی، از پذیرش و درک دعوت به حق سرباز زدند و گران بهاترین معروف الهی را در مسیر حق، تنها و بییاور گذاشتند.
جایگاه مردم برای اصلاح حکومت
امام حسین (ع) خلافت آل ابیسفیان را باطل و از سوی دیگر، جهل، سکوت و همراهی مردم را عامل مهم این معضل اجتماعی میدانست و دلیل این انحراف را بیتوجهی عناصر جامعه به توصیه پیامبراکرم(ص) میدانست.
امام حسین (ع) میفرماید:
«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جدی رسول الله یَقُولُ: اَلْخِلافَةُ محرمةٌ علی آل ابیسفیان فَاذارایتُمْ معاویة علی منبری فَابْقَرُهُ بَطْنَهُ و قد راهُ اَهْل المدینة علی المنبر فَلَمْ یبقروا فابتلاهمالله بیزید الفاسق؛ من از جدم رسول الله شنیدم که فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را بر بالای منبر من دیدید، شکمش را بدرید[او را بکشید].و مردم مدینه او را بر منبر پیامبر (ص) دیدند، و او را نکشتند. پس خداوند مردم رابه یزید فاسق گرفتار نمود».
جامعهشناسی امام حسین (ع) بسیار دقیق و روشن است، لذا نقش مردم را در دورهکار آمدن یزید با ادله بیان میکند. امام حسین (ع) برای نهی مردم از پذیرش حکومتیزید میفرماید:
«ایُّها الناسُ اِنَّ رسولالله (ص) قال من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناکثاًعهدهُ مُخالفاً لِسُنة رسول الله یعملُ فی عبادالله بالاثم و العدوان فَلَمْ یغیر بفعل و لا قولکان حقاً علی الله ان یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه؛ مردم! پیامبر (ص) خدا فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را درهم میشکند و باسنت پیامبر مخالفت میکند و در میان بندگان خدا گناه و دشمنی را در پیش میگیرد.ولی او در برابر چنین سلطانی با عمل و گفتار خود مخالفت ننماید خداوند آن شخص را به محل همان طاغی، در آتش جهنم داخل میکند».
انگیزههای قیام اصلاح طلبانه امام حسین
حکومت
خلافت معاویه، فساد و تباهی و ظلم و جور را در جامعه گسترش داد و از سویی،موجب تحریف و واژگون شدن حقایق دین در جامعه گردید. به گونهای که وی به عنوان جانشین و وصی پیامبر(ص) بر کرسی خلافت تکیه زد و هزاران منبر برای سب علی بنابی طالب به وجود آورد. عمق فاجعه را کسی جز حسین بن علی پس از هلاکت معاویه درک نکرد. حکومت مورثی یزید که مورد اعتراض بعضی از شیوخ و بزرگان آن زمان بود،گویای حقیقت پنهان فاجعه نبود. امام حسین(ع) پس از شنیدن طرح خلافت یزید فرمود:
«و علی الاسلام السلام اذ بلیت الامة براع مثل یزید؛ دیگر باید فاتحه اسلام را خواند چرا که مسلمانان به فرمانروایی مثل یزید گرفتار شدند».
امام(ع) سپردن خلافت را به شخصی، مثل یزید بزرگترین مصیبت جامعه اسلامی میداند. امام(ع) با ژرفاندیشی و عمقنگری، بلای اسلام را در جامعه دینی حاکمیت فرد ظالم و فاسقی مثل یزید میداند. امام(ع) در معرفی یزید میفرماید:
«یزیدُ رَجُلٌ شاربُ الخمر و قاتلُ النفس المحترمة معلنٌ بالفسق؛ یزید مردی است شرابخوار که دستش به خون افراد بیگناه آلوده است او علناً مرتکب فسق و فجور میشود».
خلافت در آن عصر رهبری جامعه اسلامی و به تعبیری جانشینی پیامبر(ص) را در اذهان به همراه داشت. امام حسین (ع) دین و خلافت و امامت و رهبری بر جامعه اسلامی را دست خوشِ هوسرانی و ظلم و جور میدید، لذا لحظهای نه از مخالفت و عدم بیعت کوتاه آمد و نه از آگاه کردن افکار عمومی و مبارزه حق طلبانه دست برداشت.
امام حسین (ع) وضعیت حکومت و طریقه خلافت را غیر قابل تحمل میداند، د رمنزل بیضه میفرماید:
«الا هؤلاءِ قَدْ لَزَمُوا طاعةَ الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد وعطلوا الحدود و استاثروا بالفیء و الحلُّوا حرام الله و حرَّموا حلاله و انا احقُّ ممن غیره؛مردم، آگاه باشید اینان[بنیامیه]اطاعت خدا راترک و پیروی از شیطان را در پیش گرفتند، فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده و فیء را[که مختص به خاندانپیامبر (ص) است]به خود اختصاص دادند حلال خدا را حرام و اوامر و نواهی الهی را تغییردادند و من به رهبری جامعه مسلمانان از این مفسدان که دین جدم را تغییر دادندشایسته ترم».
نکته مهم
امام حسین (ع) علاوه بر بیان مفاسد حکومت آل ابیسفیان و عدم استحقاق رهبری آنها به طرح جایگاه و شایستگی خود برای اصلاح امور اشاره میکند و مردم را برای پذیرش حکومت و رهبری عادل دعوت مینماید. برای اثبات این مدعا، به چند نمونه اشاره میشود:
1ـ در آغاز نفی بیعت یزید ضمن سخنانی به فرماندار مدینه میفرماید: «ایُّنا احقُّبالخلافة و البیعة».
2ـ در منزل «شراف» ضمن یک سخنرانی میفرماید: «و نحن اهل البیت محمدٍ اولی بولایة هذا الامر؛ و ما اهلبیت پیامبر (ص) به ولایت و رهبری مردم شایستهتر ازاینها میباشیم».
3ـ در نامه به مردم کوفه میفرماید: «یُخْبِرُنی باجتماعکُمْ علی نصرنا و الطلب بحقنا؛ خبر اجتماع و هماهنگی شما را که برای نصرت و یاری ما خاندان و مطالبه حقما بود دریافت نمودم.
4ـ در پاسخ نامه مردم کوفه میفرماید: «فلعمری مالامامُ الاّ العاملُ بالکتاب والاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابسُ نسفهُ علی ذات الله؛ سوگند به جانم! امام و رهبر کسی که به کتاب خدا عمل نموده و راه قسط را در پیش گرفته و از حق پیروی و وجود خود را وقف فرمان الهی نماید».
5ـ در نامهای به مردم بصره میفرماید: «وَ نَحْنُ نعلم انّا احق بذلک الحق المستحق علینا ممن تولاه؛ و ما با علم و آگاهی بر شایستگی خویش نسبت به این افراد برای پرهیز از اختلاف رضایت دادیم».
6ـ «و کُنّا اهلهُ و اولیائهُ و اوصیائهُ و ورثتَهُ و احق الناس بمقامه فی الناسفاستأثر علینا قومنا بذلک؛ و ما خاندان اولیا اوصیا و وارثان وی و شایستهترین افراد به مقام او از میان امت بودیم، ولی گروهی این حق را از ما گرفتند...».
آنچه، به روشنی از این عباراتها میتوان فهمید، این است که خلاف آلابیسفیان غاصبانه و ناحق است. امام و رهبر باید، عادل و براساس کتاب و سنت عملنماید. خلافت و رهبری حق مسلم خاندان عصمت و طهارت، و امام حسین (ع) شایستهترین و جامعترین فرد برای رهبری و امامت مسلمانان بوده است.
جامعه
افراد هر جامعه در مسایل فکری و فرهنگی و اجتماعی خود سهم به سزایی دارند.گرایش موجود در هر جامعهای ـ علاوه بر نقش حکومت ـ برخاسته از روحیات و خواستههای فکری آن جامعه است. امام حسین (ع) بخش مهمی از سخنانش را متوجه باورها و اندیشههای کج و مرده عصر خود نمود و به مردم که ظاهراً مسلمان و پیرو پیامبر (ص) بودند، سخت هشدار و انذار میداد.
امام حسین (ع) در نامهای به مردم بصره میفرماید:
«فان السنة قد امیتت و البدعة قد احییت؛ سنت و روش پیامبر (ص) از میان رفته، بدعت جای آن را گرفته و احیا شده است.
در واقع، امام (ع) به مردمی که ادعای پیروی از پیامبر(ص) را دارند هشدار میدهد که روش پیامبر را به فراموشی سپردهاید و بدعت را جای آن قرار دادهاید. امام حسین(ع) پس از ورود به صحرای کربلا خطبهای میخواند که تمام حقیقت جامعه آن زمان را به تصویر میکشد و روحیات آن مردم را با دید وسیع و جامعه شناختیاش بیان میکند و تازیانه کلامش را براندیشه مرده و جامد آن روزگار، فرود میآورد. با جان دل بشنوید.میفرماید: اما بعد، پیشامد ما همین است که میبینید، اوضاع زمان به طور جدی دگرگون گردیده، زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است. از فضایل انسانی چیزی باقی نمانده، مگر اندکی مانند قطرات ته مانده ظرف آب. مردم در زندگیننگین و ذلّت باری به سر میبرند. که نه به حق عمل و نه از باطل روگردانی میشود.شایسته است در چنین محیط ننگین، شخص با ایمان و با فضیلت فداکاری کند و به دیدار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلت باری، مرگ را جز سعادت و خوش بختی و زندگی با این ستمگران را چیزی جز رنج و نکبت نمیدانم.
امام(ع) به سخنانش چنین ادامه داد: این مردم بردههای دنیایند و دین لقلقه زبانشان است حمایت و پشتیبانیشان از دین، تا آن جاست که زندگیشان در رفاه است و آنگاه که در بوته امتحان قرار گیرند، دینداران کم خواهند بود.
عزت خواهی و نفی ذلت و روح حماسی در حرکت اصلاح طلبانه امام حسین
لحظهای سکوت، کوتاهی، مسامحه و سازش در نهضت امام حسین(ع) به چشم نمیخورد، بلکه سراسر حرکت امام حسین(ع)، در آرمان خواهی، نفی ذلت، روح حماسی و شجاعت و مبارزه متبلور است.
1ـ امام در ابتدای امر فرمود:
«و مثلی لا یبایع مثله؛ فردی مثل من با فردی مثل یزید، هرگز بیعت نمیکند.
2ـ در مدینه خطاب به برادرش، محمد حنفیه فرمود:
اگر در این دنیا هیچ پناهگاه و ملجأ و مأوایی برای من نباشد، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد.
3ـ در پاسخ عمر اطراف میفرماید: به خدا قسم! من هیچ گاه زیر بار ذلت نخواهم رفت.
4ـ در روز ورود به صحرای کربلا فرمود: «انّی لا اری الموت الا السعادة و الحیات مع الظالمین الا برما».
5ـ در پاسخ نامه ابن زیاد، آن را به زمین انداخت و فرمود: این نامه در نزد ما پاسخی ندارد، چرا که عذاب خداوند بر وی ثابت گردیده است.
6ـ امام حسین(ع) در روز عاشورا در برابر لشکر یزید و به دنبال درخواست «قیسابن اشعث» برای بیعت با یزید فرمود: نه، به خدا سوگند! نه دست ذلت در دست آنان میگذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار میکنم.
7ـ امام حسین(ع) در برابر لشکر ابن زیاد میفرماید: آگاه باشید! این فرومایه (ابنزیاد) فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داه است، هیهات منا الذله.
8ـ پس از کشته شدن گروهی از یاران فرمود: به خدا سوگند! من به هیچ یک ازخواستههای اینها جواب مثبت نخواهم داد، تا در حالی که به خون خویش خضاب شدهام به دیدار خدایم نائل گردم.
اصلاح طلبی در این عصر
گرچه فضای عمومی و اجتماعی عصر ما با زمان امام حسین(ع) تفاوت دارد. اما،امام حسین(ع) آموزگار بزرگ آزادی خواهان در هر زمانهای است. باید دید مدعی اصلاحطلبی در این زمان، بر اساس کدام معیار و اندیشه و سلیقهای اصلاح طلب است؟ آیا عنصر فعال نهضت حسینی؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر در این دیدگاه جای گاهی دارد؟ آیا کتاب و سنت، سبک و روش اصلاحطلبان را هدایت میکند؟ یا حرکتآنان برخواسته از تفکرها و تمایلهای شخصی و گروهی است؟ آیا عزت خواهی و آرمانخواهی و توجه به بعد معنوی جامعه، از اصول فکری اصلاحطلبان است؟ آیا پایداری و مقاومت و نفی حرکتهای ذلتپذیری، جزء اهداف و برنامههای مدعیان اصلاحطلبی است؟ و آیا تفکر شهادتطلبی در اندیشه و افکار آنان جایی دارد یا خیر؟
با پاسخ به این سؤالها، هم سویی و عدم هم سویی هر مدعی اصلاحطلبی باحرکت جامع و اصلاحطلبانه امام حسین روشن و هویدا خواهد شد. امام حسین(ع) متعلق به همه اعصار، و در همه زمانها زنده، و آموزگار بزرگ همه انسانهای اصلاحطلببا محوریت کتاب و سنت و سیره ائمه: است.